به نقل از نامه نیوز، دو پسر نوجوان که از سفر حج به ایران بازمیگشتند در فرودگاه جده مورد تعرض دو مامور سعودی فرودگاه قرارگرفتند. این بار اما، یکی از آنها سکوت نکرد و موضوع را با همراهان خود در میان گذاشت. پس از پیگیری و بررسی موضوع از طرف پزشکی قانونی در فرودگاه، گفتههای پسر تایید شد. علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با دستور رییس جمهور در پیگیری این اتفاق اعلام کرد:« بسیاری از مراجع عظام تقلید ابراز نگرانی کردند، مخصوصاً اینکه در گذشته هم برخی برخوردها با زائران و روحانیون کاروانها صورت گرفته بود؛ به همین دلیل با توجه به بررسیهای صورت گرفته تصمیم بر توقف سفر حج عمرۀ ایرانیها گرفته شد. » این خلاصهای کوتاه از اتفاقی تلخ بود که طی چند هفته گذشته از سیاست تا فرهنگ دینی ما را تحت الشعاع خود قرار داد و روشن است که این ضایعه تنها از طرف مسئولان پیگیری نمیشود؛ مردم نیز نسبت به این اتفاق حساس شده و رفتار مسولان را رصد میکنند.
اما آیا تعرض به نوجوانان و کودکان امری بی سابقه است که تنها در این فرودگاه برای دو نوجوان ایرانی رخ داده است؟ بیماری تلخ اجتماعی که در زیر پوست این شهر و و کشور دیگر نقاط دنیا نیز وجود دارد و کودکان و نوجوانان را در معرض آسیب های شدید اجتماعی و رفتاری قرار می دهد. گرچه آمار رسمی در این خصوص در دست نیست اما تعرض و تجاوز از وقایعی است که معمولاً مخفی نگاه داشته میشود. تا جایی که ممکن است افراد در مواجهه با آن راه فرار پیش گرفته و مکنونات عاطفی خود را بر زبان نیاورند.
شاید بتوان عمق این واقعه تلخ را در نوشته نویسنده نام آشنای افغان مشاهده کرد. موضوع اصلی رمان اول خالد حسینی، «بادبادک باز»، سهراب، پسر برادر ناتنی او از مادری هزارهای است که در افغانستان در دست طالبان به اسارت جنسی گماشته شد.” یکی از نگهبانها دکمهای را فشار داد و موسیقی پشتو اتاق را پر کرد. طبلا، آکوردئون و نالۀ دلربا. با خودم گفتم موسیقی گناه نیست، البته اگر در گوش طالبان بنوازند. هر سه مرد بنا کردند به کف زدن. با هم گفتند: «به به! ماشاءالله!» سهراب دستها را بلند کرد و آهسته چرخید. روی پنجۀ پا ایستاد، با شکوه چرخ زد، به زانو نشست، راست شد و باز چرخ زد. مچهای دست کوچکش را میچرخاند، بشکن میزد و سرش را چون آونگ از چپ به راست تکان میداد. پا به زمین میکوفت و در هماهنگی کامل با طبلا صدای خلخالها را درمیآورد. چشمهایش را بسته بود. آن سه تن فریاد زدند: «ماشاءالله! آفرین!» دو نگهبان سوت میزدند و میخندیدند. طالب سفیدپوش با صدای موسیقی سرش را روی گردن عقب و جلو میبرد و دهانش به لبخندی نیم باز بود. سهراب با چشمهای بسته دایرهوار رقصید تا موسیقی به پایان رسید. وقتی با آخرین نت ترانه پا به زمین کوبید، آخرین جلنگ جلنگ خلخالها درآمد. بعد در نیم چرخ به همان حال ایستاد. طالب که سهراب را به طرف خود میخواند، گفت: «بیا، بیا، پسرم.» سهراب سر به زیر به طرفش رفت و در میان رانهای او ایستاد. طالب دستها را دور پسر بچه حلقه کرد. گفت:«چقدر با استعداد است، نه، پسر هزارۀ من!» دستهایش به پشت بچه لغزید، بعد بالا آمد و زیر بغلهایش را لمس کرد. یکی از نگهبانها به دیگری سقلمه زد و نیشش وا شد. طالب به آنها گفت ما را تنها بگذارند.” این پسر پس از رهایی از دست متجاوزین به عمویش امیر می گوید:«من نجس ام!»
در زندگی روزمره اما، وقتی حقیقتی به تلخی تجاوز در جامعه نادیده گرفته میشود، میتوان علت مخفی نگاه داشتن تجاوز توسط قربانیان یا خانواده ایشان را، باورهای اشتباه رایج دانست. متاسفانه سالهاست هر دو طرف این رابطه را، در اشتباه سهیم دانسته ایم. حتی توانستیم سلیقه انسانها در لباس پوشیدن را مانند دعوتنامهای برای تعرض ببینیم. در شرایط کنونی جامعه، انعکاس رسانهای چنین رخدادی برای فرد را میتوان به عنوان فداکاری برای نسلهای بعد تصور کرد. سوابق موجود نشان میدهد اولین بار نیست که به زائرین مکه بیاحترامی میشود. طی دستورالعمل سازمان حج و زیارت، دختران جوان و زنان تنهای زیر ۴۵ سال، از سفر حج محروم شدهاند و کار به آنجا رسیده که در صورت لزوم، قبل از ورود به عربستان به کشور مبدا بازگردانده میشوند آیا تدوین چنین قانونی برای جلوگیری از بروز مشکلات سازنده است؟ بردگی جنسی نظامی یکی از جنایاتی بود که در جنگ جهانی دوم، ارتش ژاپن به صورت سازمان یافته و حساب شده مرتکب شد. ارتش و دولت ژاپن حدود ۲۰۰ هزار دختربچه و زن کره جنوبی را برای رفع نیازهای سربازان، مورد استفاده جنسی قرارداد. زنان به میدان و مناطق جنگیای که ارتش سواره نظام اقامت میداشت، منتقل و محبوس می شدند.
سالها از جنگ جهانی دوم گذشته ولی ژاپن هنوز به خاطر این مساله از کرۀ جنوبی عذرخواهی نکرده است. تا جایی که آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نیز در سفری که به ژاپن داشت گفت:« ژاپن باید مثل آلمان با پذیرفتن گذشتهاش در جنگ جهانی دوم، در پی دستیابی به جایگاهی رفیع در جهان مدرن باشد. کشور آلمان توانست به جایگاه بلندی در جهان امروز دست یابد، زیرا کوشید جنایتهایی که در جنگ جهانی دوم در حق همسایگانش مرتکب شده بود را بپذیرد.»
شاید تا جنگ جهانی دوم فاصله زمانی زیادی باشد اما بازماندگانش هنوز رنج میبرند. با نگاهی به جامعه خود نمونههای بسیاری، آن هم به سادگی خواهیم یافت. کافی است با انجمنهای فعال در زمینه کودکان صحبت کنیم. اصغر قاتل نمونهای از متجاوزان بود که اعدام شد. او به کودکان پسر حتی مردان تجاوز کرده و آنها را میکشت. پس از کشتن بیش از ۳۰ انسان، وقتی برای اعدام میبردندش، معترض بود؛ میگفت: «من فقط چند ولگرد مجهولالهویه را کشتهام و شما بهخاطر آنها مرا میکشید؟» برای اصغر، تجاوز به کودکی که در خیابان کار میکرد امری طبیعی بود.
فرودگاه جده برای دو پسر ایرانی اتفاقی را رقم زد که شاید لحظهای نتوانند بدون آن زندگی کنند. تعرض، علاوه بر آسیب جسمی، ضربۀ بزرگی بر روان فرد وارد میکند. برای بازگشت فرد آسیب دیده به زندگی شخصی، به بیش از یک روانشناس و مشاور نیاز خواهد بود چرا که این رفتار میتواند روی بخش خصوصی و اجتماعی زندگی آسیب دیده اثر بگذارد. در بهترین شرایط هم فرد به سلامت قبلی خود نمیرسد.
سوال دیگری هم اینجا و البته همیشه و همه جا مطرح است والدین این دو نوجوان از کمی قبل تا لحظه وقوع ، کجا بوده و چه میکرده اند؟ نگاهی که میگوید در حجم بالای تعداد زائران چنین اتفاقهایی بعید نیست، بی گمان نگاه آماری است و آمار متاسفانه بیعاطفه است. ما هنوز در ادامه تاریخ، به رفتار خشن خود ادامه میدهیم. خشونتی که موجب بازآفرینی دوچندان خود خواهدشد.